[سینما] وضوح تصویر یا وضوح خطوط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] وضوح بصری و شیب کناره
سوزانی سایر معانی: تیزى، درشتى، زنندگى
تلخی سایر معانی: تندی
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح سایر معانی: تمایز، تفاوت، ناسانی، فرور، جدا شناخت، ناهمگونی، وجه تمایز، نشان امتیاز، برجستگی، فضل، تشخص، ممتازی، افتخار، درجه [ریاضیات ...
خبرگی سایر معانی: کاردانی، کارشناسی، مهارت، سررشته (ی کار) [حسابداری] تخصص
برندگی
زنندگى، تندى
تیزی، تلخی، زنندگی، حادی سایر معانی: ناگواری
عمق سایر معانی: گودی، بصیرت کامل، تبحر، زیادی، سنگینی، رسو یا نفوذزیاد
خشونت، خشونت در رفتار سایر معانی: بی تربیتی، وحشیگری، گستاخی، بی ادبی، درشتی، تندی، خامی
زیرکی، ناقلایی