(verb transitive) مقایسه کردن، سنجیدن، برابر نهادن، مقابله کردن، تطبیق کردن (as) compared with در مقایسه با، در سنجش با (verb transitive) تشبیه کردن، ماننده کردن، قیاس کردن (verb transitive) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پهلوی هم گذاشتن، پیش هم گذاشتن سایر معانی: کنار هم گذاشتن، کنار به کنار قرار دادن [ریاضیات] پهلوی هم گذاشتن