دانستن، نسبت دادن، اسناد دادن، حمل کردن، کاتب، رونوشت برداشتن سایر معانی: وابسته دانستن، اسناد کردن، منتسب کردن، از آن کسی دانستن، حمل کردن بر، رونویس بردار [ریاضیات] نسبت دادن، اسناد دادن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوتاه کردن، تنظیم کردن، بصورت فرمول دراوردن، فرمول بندی کردن، بشکل قاعده دراوردن یا ادا کردن سایر معانی: به صورت فرمول بیان کردن (یا درآوردن)، ریختاره دادن، دیسه کردن، تدوین کردن، فرموله کرد ...
از بین بردن، کنار گذاردن، بزور بچیزی خاتمه دادن، خوار وخفیف کردن، هرز اب ساختن سایر معانی: 1- منکوب کردن، درهم کوبیدن، سرکوب کردن 2- تنزل رتبه دادن، (از اختیارات یا مقام و غیره) محروم کردن 3 ...