نشریه، جزء بجزء، ترتیبی، سریال، ردیفی، نوبتی، ردهای، پیاپی، دوری سایر معانی: رشته سان، پشت سر هم، مسلسل، زنجیروار، تسلسلی، (داستان یا فیلم یا نمایش تلویزیون و غیره) دنباله دار، چندگاهی، چندش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افزایشگر نوبتی [کامپیوتر] جمع کننده سری [برق و الکترونیک] جمع کننده سریال مدار منطقی کامپیوتری که دو عدد دودویی را، بیت به بین جمع می کند. عمل جمع از کم ارزش ترین بین شروع می شود و رقم نقلی ...
[حسابداری] اوراق قرضه نوبتی (سریال)
گچگیری پیاپی [اَرتاپزشکی] تعویض متوالی گچ برای اصلاح تدریجی اندام
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] همبستگی پیاپی [آمار] همبستگی پیاپی
خورش پیاپی، تغذیه نوبتی
[کامپیوتر] رابط سری
[برق و الکترونیک] قرار داد اینترنت / قرار داد نقطه به نقطه خط سریال دو قرار دادی ک درآنها دستیابی دو خطی به اینترنت از طریق ارتباط مودم سریال مجاز است.
عمل نوبتی [کامپیوتر] عملیات سری [برق و الکترونیک] عملیات سریال جریان اطلاعات در کامپیوتر با ترتیب زمانی، به صورت فقط یک رقم، لغت، خط یاکانال در هر زمان . - عملیات پیاپی
انباره نوبتی [کامپیوتر] انباره نوبتی ؛انباره سری
کاهشگر نوبتی
[کامپیوتر] مخابره نوبتی ؛ مخابره سری؛ ارسال سری