شعاع، شعاع دایره، نصف قطر، زند زبرین سایر معانی: ناحیه ی درون شعاع، درون پراز، محدوده، حد، کران، (دایره) شعاع، نیم پراز، نیم ترامون، هر چیز شعاع مانند: (چرخ) پره، اسپوک، (فاصله ای که هواپیما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی