فنجان، جک زدن، سرزنش کردن سایر معانی: (در اصل) پسر، مرد، آدم (برای تاکید به کار می رود)، (ورق بازی) سرباز (knave هم می گویند)، (اتومبیل و غیره) جک، هر وسیله ی بلند کردن (در فواصل کم)، درشت، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاو دریایی، خوک دریایی، ملوان کهنه کار سایر معانی: رجوع شود به: seal
ملوان، دریا نورد، بحر پیما سایر معانی: ناوی