سند، خط، دست خط، متن سند، متن نمایشنامه، حروف الفبا، بصورت متن نمایشنامه دراوردن سایر معانی: نوع دستخط (handwriting هم می گویند)، الفبا، وات ها (letters هم می گویند)، نسخه ی خطی، دستنوشته، د ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمابندی فیلمنامه [سینما و تلویزیون] تقطیع فیلمنامه به نماها و جزئیات لازم، مانند اشخاص و وسایل صحنه و تجهیزات فیلمبرداری ...
واژههای مصوب فرهنگستان
زبان دستورگان [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات] نوعی زبان برنامهنویسی ساده که با آن میتوان دستورگان نوشت
[کامپیوتر] ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
اعتقادبه نص کتاب مقدس، دلبستگی بدلائل نقلی
کتاب مقدس، تورات و انجیل، کتاب اسمانی سایر معانی: (در اصل) دستنوشته، رونویس، (s بزرگ) بخشی از انجیل، سوره ی انجیل، انجیل، کتاب آسمانی، کتاب معتبر، کتاب قابل اعتماد
توصیف آرشیوی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فرایند تحلیل و سازماندهی و ضبط اطلاعات تفصیلی مربوط به عناصر صوری یک سند، از قبیل پدیدآور و عنوان و تاریخ و محتوا، برای تسهیل شناسایی و ...
دستورنامۀ حریق خواسته [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] فهرست یا گزارشی مکتوب که در آن اهداف حریق خواسته تعیین شده است
سرباز وظیفه، مشمول نظام کردن، سرباز کردن سایر معانی: به خدمت نظام فراخواندن، (برای سربازی) احضار کردن، بیگار، (کارگر و سرمایه و ابزار را به زور) به خدمت دولت در آوردن، بیگاری کشیدن از ...
خدمت اجباری سایر معانی: خدمت اجباری
فیلمنوشت [سینما و تلویزیون] فیلمنامهای که بعد از مرحلۀ پستولید و بهعنوان سند ثبت محتوای فیلم نوشته میشود ...
زبان توصیف داده [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات] نوعی زبان رایانهای که برای ساخت و تغییر ساختار دادهها در یک پایگاهداده به کار میرود ...