اخم، ترشرویی، ابرو درهم کشی، اخم کردن سایر معانی: عبوسی کردن، ابرو درهم کشیدن، ترشرویی کردن، نگاه تهدید آمیز کردن، چشم زهره رفتن، تهدید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تظاهر، ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی سایر معانی: (به منظور لودگی یا تمسخر) شکلک در آوردن، دهن کجی کردن، (از شدت درد یا تنفر و غیره) قیافه ی خود را در هم کشیدن، صورت خود را معوج کردن، ...
چهره، بوسنده، ماچ کننده سایر معانی: بوس کننده، (خودمانی) دهان، لب و لوچه