سوخته، بو داده سایر معانی: بو داده، سوخته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غم افزا، در معرض باد سرد، بی حفاظ سایر معانی: در معرض باد و سرما، بی درخت، سرد و سوزآور، شدید و ناخوشایند، بی نوید، دلگیر، جانفرسا، (جانورشناسی) کپور سفید (جنس alburnus - بومی اروپا - فلس ها ...
یکی از دو زمان گذشته و اسم مفعول فعل: burn، سوختگی، سوزش، داه
سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم سایر معانی: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور [آب و خاک] بسیار گرم، سوزان ...