هدف، حوزه، وسعت، میدان، قلمرو، ازادی عمل، نوسان نما، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه سایر معانی: فهم، اندریافت، گستره، محدوده، آزادی عمل، فرصت، مخفف: telescope و microscope و radarscope و غی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییر گستره [مدیریت - مدیریت پروژه] ایجاد هرنوع تغییر در گسترۀ پروژه
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] حیطه یا حدود اختیار
[حسابداری] بند حدود رسیدگی (حسابرسی)
برنامهریزی گستره [مدیریت - مدیریت پروژه] تهیۀ برنامۀ مدیریت گسترۀ پروژه
دستگاهی که برای گردآوری باکتری ها و گرد و خاک (و غیره ی) موجود در هوا به کار می رود
[آب و خاک] ابزاری برای اندازه گیری تغییرو انحراف تششعات خورشی
تلسکوپ بیکانون [نجوم رصدی و آشکارسازها] تلسکوپی بدون کانون نهایی که در آن شیء و تصویر هر دو در بینهایت هستند
تلسکوپ سمتارتفاعی [نجوم رصدی و آشکارسازها] تلسکوپی که محور اصلی آن در جهت سمتالرأس تنظیم شده است
روانشناسى : نابهنجارى سنج ادراک رنگ
علوم نظامى : صفحه کاتد رادار [برق و الکترونیک] بی نما صفحه ی نمایش رادار که یک نمایشگر بی ( بی) تولید کند.
تلسکوپ بالونبُرد [نجوم رصدی و آشکارسازها] تلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی، آن را بهوسیلۀ بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند|||متـ . تلسکوپ پو ...