نور افشان سایر معانی: نور افشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابناک، روشن و شفاف سایر معانی: نورانی، درخشان
nict(it)ateچشمک زدنرجوع شود به: nictitate
درخشندگی، جلوه، شکوه، تلالو سایر معانی: resplendence درخشندگی
یک نگاه، سوسو زدن، روشن و خاموش شدن، روشنایی لرزان داشتن سایر معانی: (نور یا درخشش) سوسو زدن، (به طور موجدار یا پراکنده) درخشیدن، موج زدن، تموج داشتن، سوسو، درخشش متناوب و ضعیف، دارای تصویر ...
تکه، مقدار کم سایر معانی: (عامیانه) یک ذره، خیلی کم، کمی، کماس (smidgin و smidgeon هم می نویسند)، smidgin مقدار کم، قطعه
جرقه، اخگر، بارقه، جرقه زدن، خود نمایی کردن سایر معانی: ابیز، ژابیز، آیژک، لخچه، لخشه، آییژ، (مجازی) اثر، نشانه، علامت، ذره، فروهر، ابیز کردن، اخگر پراندن، (مجازی) بانی شدن، کنشور کردن، تحری ...
برق، درخشش، تلالو، جرقه، چشمک زدن، جرقه زدن، تلالوء داشتن سایر معانی: (مثل سطح آب مواج در نور خورشید) درخشندگی متغیر داشتن، تلالو داشتن، درخشیدن، رخشیدن، برق زدن، تابناک شدن، (مجازی) جلوه کر ...
رد، اثر، نشان، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم، طرح، دنبال کردن، رسم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ضبط کردن، کشیدن سایر معانی: بنک، نشانه، جای چرخ (و غ ...
ابزاری که در آن تابش یوننده تبدیل به فوتونهای مرئی میشود و این فوتونها با تکثیرکن فوتونی بهصورت نشانکها/ سیگنالهای قابلشمارش درمیآیند|||متـ . ...
واژههای مصوب فرهنگستان
وسیلهای که رویدادهای یونشی ناشی از تابشهای هستهای را ازطریق نور ثانویه و تبدیل آن به نشانکها/ سیگنالهای الکتریکی شمارش میکند [فیزیک] ...
تغییر نامنظم شدت صوت براثر انتشار آن در هوا [فیزیک]