خورش، چاشنی، سوس، رب، اب خورش، جاشنی غذا، خوش مزه کردن، چاشنی زدن به، نم زدن سایر معانی: (خوراک پردازی) سس، شیره، شکلات آبسان (که روی بستنی می ریزند)، خوشاب، میوه ی پخته، طعم افزا، مزه آور، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادم بیشرم، بچه پر رو سایر معانی: (خودمانی - قدیمی) بچه ی بی ادب، بچه ی حاضر جواب، ادم بی شرم، بچه پررو
بشقاب، نعلبکی، زیر گلدانی، بشقاب کوچک سایر معانی: در نعلبکی ریختن
سس سیب، بی معنی، دری وری
سس پنیر [علوم و فنّاوری غذا] هریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتا برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(خوراکپردازی مکزیکی) سس فلفل قرمز و سبز و گوجه فرنگی و پیاز، نوعی رب گوجه فرنگی فلفل دار
(آشپزی) سس خامه (کره و آرد و خامه یا شیر را آمیخته و می پزند)
(خوراک پردازی) سس سفت (آمیزه ای از کره و شکر و مواد طعم افزا)، مخلوطی از خامه وشکر وچاشنی
(خوراک پردازی) سس هلندی (سس دارای کره و زرده ی تخم مرغ و آب لیمو و غیره که با ماهی یا سبزیجات می خورند)
بس است پرروئی !
سوس گوجه فرنگی
[برق و الکترونیک] تراگردان سرعت تراگردانی که خروجی تولید شده آن متناسب با سرعت آن است.