شایستگی، کفایت، بسندگی، تکافو سایر معانی: بسی، مناسبت [حسابداری] کفایت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبار، باور کردن، قابل قبول بودن سایر معانی: باور کردنی [حقوق] اعتبار، قابلیت قبول [آمار] باورمندی
باور کردنی و معقول بودن سایر معانی: باورکردنی و معقول بودن