credibility
معنی
اعتبار، باور کردن، قابل قبول بودن
سایر معانی: باور کردنی
[حقوق] اعتبار، قابلیت قبول
[آمار] باورمندی
سایر معانی: باور کردنی
[حقوق] اعتبار، قابلیت قبول
[آمار] باورمندی
دیکشنری
اعتبار
اسم
credit, validity, reliability, credibility, reputation, validationاعتبار
credibilityقابل قبول بودن
credibilityباور کردن
ترجمه آنلاین
اعتبار
مترادف
believability ، chance ، integrity ، likelihood ، plausibility ، possibility ، probability ، prospect ، reliability ، satisfactoriness ، solidity ، solidness ، soundness ، tenability ، trustworthiness ، validity