درخشان، براق، افتابی، زرق و برق دار، صیقلی، پرنور سایر معانی: نورانی، شیدناک، تابان، فروزان، روشن، آفتابی، پر جلا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
براق، صاف، نرم، ابریشمی، حریری، ابریشم پوش، ابریشم نما کردن سایر معانی: (مجازی) خوشایند، پرتجمل، ملایم، لطیف، پرندین، ملبس به ابریشم، ابریشم مانند، پرجلا [نساجی] ابریشمی - نرم و لطیف - براق ...