تندی، رنجش، شدت سایر معانی: ترشرویی، تلخی، اوقات تلخی، خشونت، عصبانیت، نیش داری، زخم زبان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکتب کلبیون سایر معانی: دژمانی، دژآگاهی، بدگمانی، بدبینی، (c بزرگ) فلسفه ی کلبی، فلسفه ی کلبیون، فلسفه مکتب کلبیون
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
پرخاش، طعنه، طعن، سخن حمله امیز، ناسزا گویی سایر معانی: هتاکی، فحش، ناسزا، دشنام، هرزه گویی
حاضر جوابی، جواب شوخی امیز سایر معانی: پیش جوابی، پاسخ سریع و زیرکانه، جواب دندان شکن، پاسخ تر و چسبان
مسخره، ریشخند، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، استهزا، تمسخر کردن، دست انداختن سایر معانی: شیشکی، زمترا، تسخر، مچل سازی، مچل کردن، لاغیدن، ریشخند کردن، تسخر زدن، مورد استهزا قرار دادن ...
طعنه، مسخره، سرزنش کردن، طعنه زدن، شماتت کردن، دست انداختن و متلک گفتن سایر معانی: (دکل کشتی) بسیار بلند، مچل کردن، پاپی شدن، متلک گفتن، سر به سر کسی گذاشتن، کفری کردن، مسخره کردن ...
زاج، توتیا، تند و سوزنده، جوهر گوگرد زدن به، نمک جوهر گوگرد، سخن تند سایر معانی: (شیمی) زاج، کات، زاج زرد، اسید سولفوریک، (سخن یا نگارش) تندی، تلخی، نیش، کات زدن به، زاج زدن، vitriolic نمک ج ...