سلام کردن، احترام نظامی، سلام نظامی، سلام، درود، سلام دادن، سرلام کردن، تهنیت گفتن سایر معانی: ادای احترام کردن، درود گفتن، (به احترام) سر خم کردن، کلاه از سر برداشتن، خوشامد گفتن، (ارتش) سل ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلام دهنده یاکننده
آبدرود [حملونقل هوایی] مراسمی که عمدتا برای خوشآمدگویی بهمناسبت ورود هواگرد نو به ناوگان هوایی و خروج هواگرد قدیمی از آن یا خداحافظی برخی از عوامل پرواز انجام م ...
واژههای مصوب فرهنگستان
جشن گرفتن، نگاه داشتن، بیادگار نگاه داشتن سایر معانی: (با جشن گرفتن و غیره) خاطره ی کسی یا چیزی را گرامی داشتن، بزرگداشت بر پا کردن، یاد کسی (یا چیزی را) زنده نگاه داشتن، به یاد آوردن، یادبو ...
خوشبخت کردن، تبریک و تهنیت گفتن، مبارک باد گفتن سایر معانی: تبریک گفتن، شادباش گفتن، تهنیت گفتن، خوش باش گفتن، آفرین گفتن، (قدیمی) شاد کردن
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده سایر معانی: سلام و تعارف، خوش آمدگویی، پیشواز، (اغلب جمع) سلام رسانی، احترامات، احترام کننده، در جمع ت ...
تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، سرتکان دادن، با سر اشاره کردن سایر معانی: (به نشان رضایت یا سلام یا امر یا دعوت و غیره) سرتکان دادن، سرجنباندن، چرت زدن، (از شدت خواب) سرخم کردن، پینکی زد ...
برخورد، بوسه، تماس، اشتراک صفات سایر معانی: بوسه، برخورد، تماس، اشتراک صفات [ریاضیات] بوسیدن
گلوله یا گلولههای توپ، عموما از نوع مشقی، که در مراسم رسمی برای ادای احترام شلیک میشود [علوم نظامی]