salute
معنی
سلام کردن، احترام نظامی، سلام نظامی، سلام، درود، سلام دادن، سرلام کردن، تهنیت گفتن
سایر معانی: ادای احترام کردن، درود گفتن، (به احترام) سر خم کردن، کلاه از سر برداشتن، خوشامد گفتن، (ارتش) سلام نظامی دادن، (با خم کردن سر پرچم یا شلیک گلوله و غیره) احترام گذاشتن، درود فرستادن، مورد تحسین و تکریم قرار دادن، بزرگداشت کردن، سلام و تعارف، خوشامدگویی، مراسم سلام، مراسم درود، درودگویی، قدردانی، (ارتش) طرز قرارگیری دست و بدن یا تفنگ و غیره هنگام اجرای سلام نظامی
سایر معانی: ادای احترام کردن، درود گفتن، (به احترام) سر خم کردن، کلاه از سر برداشتن، خوشامد گفتن، (ارتش) سلام نظامی دادن، (با خم کردن سر پرچم یا شلیک گلوله و غیره) احترام گذاشتن، درود فرستادن، مورد تحسین و تکریم قرار دادن، بزرگداشت کردن، سلام و تعارف، خوشامدگویی، مراسم سلام، مراسم درود، درودگویی، قدردانی، (ارتش) طرز قرارگیری دست و بدن یا تفنگ و غیره هنگام اجرای سلام نظامی
دیکشنری
سلام
اسم
greeting, salute, salutation, salaam, hail, regardسلام
greeting, salute, hail, salutation, compliment, regardدرود
saluteاحترام نظامی
saluteسلام نظامی
hail, salaam, saluteسلام کردن
فعل
salute, greetسلام دادن
saluteسرلام کردن
saluteتهنیت گفتن
ترجمه آنلاین
سلام
مترادف
accost ، acknowledge ، address ، bow ، call to ، congratulate ، hail ، pay homage ، pay respects ، pay tribute ، present arms ، receive ، recognize ، snap to attention ، speak ، take hat off to ، welcome