لحظه، ثانیه، مجدد، دومی، دوم، دوم شدن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، تایید کردن، ثانی، ثانوی سایر معانی: دومین، دومی (2nd و 2d هم می نویسند)، دمک، آن، در میان، متناوب، دست دوم، وا خورده، درج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی