[زمین شناسی] نهرک، جوی یا نهر کوچک (runnel) - در رودها، الف) یک نهر کوچک، یک رود یا رودخانه کوچک. مترادف: runlet؛rundle. - ب) کانالی را گویند که توسط یک نهرک فرسوده شده است.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نهر سایر معانی: فرکند، ارغاب، مادی، (انگلیس) خور، شاخابه، آبنای، خلیج کوچک [عمران و معماری] جویبار - آبراهه - آبنای - جویبار ساحلی [زمین شناسی] نهر، جویبار، آبنای، جویبار ساحلی [آب و خاک] نه ...
جوی، اب رو، حفره، شیار دار کردن، قطره قطره شدن، اب رودار کردن سایر معانی: جویچه، مرزآب، فقر و فلاکت، مذلت، (شمع) ذوب شدن و جاری شدن موم، آب گذار (طرفین شیروانی که به ناودان ختم می شود)، آب ر ...
رود، رودخانه سایر معانی: شط، هر چیز رود مانند، چوب بر، هیزم شکن، چاک دهنده [عمران و معماری] رودخانه - نهر - رود [کامپیوتر] رودخانه - مسیری از فضای سفید میان کلمات که به نظر می رسد در یک نوشت ...
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن، جاری شدن سایر معانی: جویبار، کملکان، کوران، وزش، آبگشت، سیاله، روندگی، (نور) اشعه، فروغ، (ترافیک و غیره) زنجیره، کاروان طولان ...