شتابان، تسریع کردن در، پیش بردن سایر معانی: تسریع کردن، شتاباندن، بشولیدن، هنگار کردن، تسهیل کردن، (نادر) گسیل کردن، (برای انجام کاری) فرستادن، (رسما) صادر کردن، به سرعت انجام دادن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام دادن، بازی کردن، نمایش دادن، اجرا کردن، کردن، بجا آوردن، ایفا کردن سایر معانی: (نقشی را) بازی کردن، (موسیقی) زدن، نواختن، گزاریدن، تمام کردن، به پایان رساندن، عمل کردن، کارکردن، بر گزا ...