افسانه، داستان عاشقانه، رمان، کتاب رمان، بصورت تخیلی در اوردن، خیال بافی کردن سایر معانی: ماجرای عشقی، مغازله، عشق بازی، رابطه ی عاشقانه، خواستگاری کردن، علاقه ی عاشقانه یا جنسی نشان دادن، ر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودنژادهپنداری [روانشناسی] خیالبافی شایع در دوران کودکی که در آن کودک تصور میکند فرزندِ والدین خویش نیست، بلکه فرزند نجیبزادگان و خاندان سلطنتی است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(روانکاوی) پنداشت خانوادگی (این تخیل که والدین شخص والدین واقعی او نبوده و والدین واقعی او از اعیان و اشراف هستند)
عاشقی، شیفتگی
مبالغه کردن در، گزافه گویی کردن، اغراق امیز کردن، بیش از حد واقع شرح دادن سایر معانی: غلو کردن، لافیدن، گزاف گفتن، گزاف گویی کردن، گنده گویی کردن، مبالغه کردن، اغراق گفتن، گزافیدن، تشدید کرد ...
داستان، حکایت اخلاقی، دروغ، افسانه، موضوع، حکایت گفتن سایر معانی: قصه گفتن، حکایت بافتن، افسانه نوشتن، دروغ بافی کردن، حکایت (به ویژه اگر اخلاقی باشد و شخصیت های آن حیوانات باشند مثل حکایات ...
خیال بافی کردن سایر معانی: خیال پردازی کردن، به خواب و خیال فرورفتن، وهم پردازی کردن، هوس بافی کردن، هوسبافی کردن she fantasized about marrying the king of the fairies او دربارهی ازدواج با ش ...
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه سایر معانی: (هر چیزی که ساخته ی تخیل و اندیشه است) چیز ساختگی، تخیلی، غیر واقع، پندار، پندار گونه، پندارش، وانمود، چیز مجهول، خیال پر ...
خون اشام، ساحره سایر معانی: (اسطوره) لامیا (موجودات نیمه مار و نیمه زن که مردم و بخصوص کودکان را گمراه کرده و خون آنها را می مکیدند)
ساحر، جادو گر سایر معانی: کندا
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل سایر معانی: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه ...
حساب، شرح، حکایت، داستان، جمع، چغلی، روایت، افسانه، قصه سایر معانی: بازنمود، شرح ما وقع، شایعه، حرف مفت، دروغ، کذب، (قدیمی) حساب، بر آورد، محاسبه، برشمارش، خبرکشی