[زمین شناسی] میله شیار دار فولادی (مته چکشی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محل تمرین تیراندازی (با تفنگ)، میدان تیر، تیر رس، برد، میدان تیراندازی
تفنگ داران داوطلب
نارنجک تفنگی
مسلح به تفنگ، خبره در تیراندازی با تفنگ، تفنگ دار، نفر تیپ تفنگدار
تفنگ جنگی (در مقابل شکاری)
تفنگ گاراند (نیمه خودکار و کالیبر 30 که سابقا در ارتش آمریکا به کار می رفت)، نوعی تفنگ نیمه خودکار
تفنگ اسپرینگ فیلد (تفنگ ارتش آمریکا از 1903 تا 1936 - کالیبر: 30 - گلنگدن دار)
gun squirrel تفنگ لوله کوتاه
تفنگ بادی سایر معانی: سلاح بادی [زمین شناسی] پیستوله بادی، رنگ پاش، بتن پاش [نفت] ضربه زن صوتی
اسباب بازی بچه، چیز قشنگ و بی مصرف سایر معانی: پشیز، پشیزه، گولزنک، زلم زیمبو، زیورآلات بدلی
لوند، عشوه گر، طنازی کردن سایر معانی: لاس زدن، لوندی کردن، عشوه گری کردن، (در مورد پیشنهاد و تصمیم و غیره) سرسری گرفتن، به دفع الوقت گذراندن، فس فس کردن، طناز، لاسی