عالم در علم بدیع، اموزگار معانی بیان سایر معانی: سخندان، کارشناس معانی بیان، استاد علم بدیع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متخصص دستور زبان سایر معانی: ویژه گر دستور زبان، گرامر دان، متخصص صرف و نحو، دستورنویس
سخنگو، گوینده، سخن ران، ناطق، متکلم، حرف زن، رئیس مجلس شورا سایر معانی: کسی که حرف می زند، گویشگر، - زبان، سخنور، رییس مجلس شورای ملی، رئیس پارلمان، (آمریکا - s بزرگ) رئیس مجلس نمایندگان (عن ...
سخنران، ناطق، سخنور
سخنگوی زن سایر معانی: سخنگوی زن