(گاهی c بزرگ) طرف دار الغای بردگی، طرفداربرانداختن، اصول بردگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستعمراتی سایر معانی: (اغلب با c بزرگ) وابسته به سیزده مهاجرنشین انگلیسی در امریکا که پس از انقلاب ایالات متحده امریکا را تشکیل دادند، (معماری و مبل سازی و غیره) سبک دوران مستعمراتی امریکا، ...
ادم عوام فریب، هوچی، عوام فریب سایر معانی: ادم عوام فریب، هوچی
پیشگامانه، مراسم پی ریزی و آغاز ساختمان، وابسته به این مراسم، جلو دار، وابسته به این مراسم پیشگام، جلو دار پیشگامانه amirkabir's groundbreaking efforts اقدامات پیشگامانهی امیرکبیر
طرفدار اصول شورش و یاغی گری
یاغی، فتنه انگیز سایر معانی: اهل شورش و تمرد، وابسته به تمرد، شورش آمیز و تمرد آمیز
نوآوری ریشهای [مدیریت فنّاوری] هر نوآوری که فنّاوریهای موجود را منسوخ کند
واژههای مصوب فرهنگستان