colonial
معنی
مستعمراتی
سایر معانی: (اغلب با c بزرگ) وابسته به سیزده مهاجرنشین انگلیسی در امریکا که پس از انقلاب ایالات متحده امریکا را تشکیل دادند، (معماری و مبل سازی و غیره) سبک دوران مستعمراتی امریکا، مهاجرنشین، ماندگر، نونشین، کوچگر، استعماری، وابسته به کوچ نشینی، پرگنه ای، (کشور) مستعمره دار
[زمین شناسی] کلنی گروه زی؛انبوه زی؛ گروهی؛ به جانوری گویند که در ارتباط نزدیک با سایر جانوران از گونه/ جنس مشابه زندگی می کند و معمولاً به عنوان یک موجود جدا نمی تواند وجود داشته باشد. مثلاً کلنی مرجان یا کلنی که در آن افراد تک به عنوان یک واحد زندگی می کنند. مقایسه شود با: مرجان تک رست.
سایر معانی: (اغلب با c بزرگ) وابسته به سیزده مهاجرنشین انگلیسی در امریکا که پس از انقلاب ایالات متحده امریکا را تشکیل دادند، (معماری و مبل سازی و غیره) سبک دوران مستعمراتی امریکا، مهاجرنشین، ماندگر، نونشین، کوچگر، استعماری، وابسته به کوچ نشینی، پرگنه ای، (کشور) مستعمره دار
[زمین شناسی] کلنی گروه زی؛انبوه زی؛ گروهی؛ به جانوری گویند که در ارتباط نزدیک با سایر جانوران از گونه/ جنس مشابه زندگی می کند و معمولاً به عنوان یک موجود جدا نمی تواند وجود داشته باشد. مثلاً کلنی مرجان یا کلنی که در آن افراد تک به عنوان یک واحد زندگی می کنند. مقایسه شود با: مرجان تک رست.
دیکشنری
استعماری
صفت
colonialمستعمراتی
ترجمه آنلاین
استعماری
مترادف
crude ، dependent ، dominion ، early American ، emigrant ، frontier ، immigrant ، new ، outland ، pilgrim ، pioneer ، prerevolutionary ، primitive ، provincial ، puritan ، territorial ، transplanted ، uncultured ، unsettled ، unsophisticated ، wild