پشت، بدبختی، شکست، معکوس، وارونه، معکوس کننده، واژگون کردن، برگشتن، نقض کردن، بر گرداندن، پشت و رو کردن، وارونه کردن سایر معانی: پشت به رو، عقب به جلو، بالا پایین، واژگونه، مقلوب، باژگون، بر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] نقض یا لغو کردن (حکم یا تصمیم)
[سینما] حرکت برعکس - رویداد معکوس
[عمران و معماری] طاق معکوس - قوس معکوس
سویۀ وارون [مهندسی نقشهبرداری] سویۀ اندازهگیریشده با قطبنمای مغناطیسی که در جهت عکس سویۀ نقطۀ مورد نظر قرار دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] تعداد سیکل خمش
[برق و الکترونیک] سد کنندگی معکوس
[معدن] سیستم جریان معکوس(حفاری اکتشافی)
[نفت] احتراق معکوس
[برق و الکترونیک] تزویجگر معکوس تزویجگر جهت داری که از توانهای بازتابیده نمونه برداری می کند .
همشنوی معکوس [مهندسی مخابرات] ← همشنوی انتهای نزدیک
قوس معکوس [حملونقل ریلی] دو قوس متوالی با سمتهای متفاوت