معنی

پشت، بدبختی، شکست، معکوس، وارونه، معکوس کننده، واژگون کردن، برگشتن، نقض کردن، بر گرداندن، پشت و رو کردن، وارونه کردن
سایر معانی: پشت به رو، عقب به جلو، بالا پایین، واژگونه، مقلوب، باژگون، برعکس، عکس، نقطه ی مقابل، معکوس کردن یا شدن، وارون کردن یا شدن، پشت و رو کردن یا شدن، واژگونه کردن، مقلوب کردن، برعکس کردن، برگاشتن، طرف مقابل، (سکه) خط، (اتومبیل و غیره - دنده) عقب، لغو کردن، حکم یا رای مخالف دادن، تغییر عقیده دادن، بدبیاری، عدم موفقیت، ناکامی، پس پسکی رفتن، به قهقرا رفتن، عقب عقب رفتن، از عقب رفتن، رجوع شود به: reversal، خلاف، ضد، پاد، (کاملا) عوض کردن یا شدن، تغییر دادن، تغییر یافتن، دگرگون کردن یا شدن
[سینما] حرکت معکوس
[کامپیوتر] معکوس، وارون - جایگزینی سفید با سیاه و سیاه با سفید . بلوک معکوس شده از تایپ ممکن است یک عنصر طراحی نمایشی باشد. با این حال، خوانایی هم می تواند یک عامل باشد .خواندن یک بلوک بزرگ از متن معکوس شده مشکل است . شکل حروف با سرکشیهای مویی به خوبی معکوس نمی شوند. هنگام معکوس کردن متن در زمینه های رنگی دقت داشته باشید که بین حروف و زمینه ی متن وضوح کافی وجود داشته باشد.
[برق و الکترونیک] معکوس
[زمین شناسی] معکوس، واژگون - تعلق داشتن به طرف قاعده ای یک کلونی بریوزوآن پوششی یا با رشد آزاد.
[نساجی] پشت - معکوس - وارونه - پشت و رو کردن - پارچه ضخیم و کم تراکم فرانسوی که یکطرف آن پرز داده شده است
[ریاضیات] بر عکس کردن، وارونه، معکوس کردن، معکوس، عوض کردن، وارون کردن، واژگون کردن، پشت و رو کردن، وارون، منعکس

دیکشنری

معکوس
اسم
back, rear, backside, reverse, reverse, dorsumپشت
defeat, failure, fracture, setback, break, reverseشکست
misery, misfortune, adversity, disaster, mishap, reverseبدبختی
فعل
reverse, turn, keel, turn out, cant, convertوارونه کردن
rebound, return, come back, remount, reverse, revertبرگشتن
evert, reverse, turnپشت و رو کردن
violate, quash, breach, break, contravene, reverseنقض کردن
overturn, topple, upset, reverseواژگون کردن
evoke, regurgitate, refract, return, replicate, reverseبر گرداندن
صفت
reverse, inverse, opposite, inverted, contrary, turned upside downمعکوس
reverse, inverse, opposite, head over heels, converse, resupinateوارونه
reverseمعکوس کننده

ترجمه آنلاین

معکوس

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.