مشبک سایر معانی: علوم هوایى : داراى شبکه سه بعدى ظریف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقاطع کردن، در هم بافتن، درهم بافته شدن، درهم پیچیدن، بهم تابیدن سایر معانی: هم پیچ کردن یا شدن، همتاب کردن یا شدن، به هم تابیدن، به هم تاباندن، (در هم) جفت کردن یا شدن