مانع، محظور، اشکال، گیر، رادع سایر معانی: (هرچیزی که جلوگیری کند یا به تاءخیر اندازد) مانع، جلوگیر، پاگیر، دست و پاگیر، سربار، درنگ انگیز، راه بند، بازدار، (نقص گفتار) لکنت، گرفتن زبان، تته ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی