بازبرداشت [سینما و تلویزیون] فیلمبرداری مجدد از یک صحنه
واژههای مصوب فرهنگستان
باغبان سایر معانی: باغدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانه دار سایر معانی: کلفت خانه، مستخدمه، خانه دار (به ویژه مزدبگیر)، (زن) خدمتکار
سرایدار، دربان، فراش مدرسه، راهنمای مدرسه سایر معانی: فراش اداره، مستخدم اداره
پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن سایر معانی: دوباره گرفتن، بازگرفتن، دوباره فتح کردن، دوباره به دست آوردن، بازپس گرفتن، دستگیری مجدد، (دوباره) در خاطره زنده کردن، یاد کردن، بازپس گیری، ب ...
مدیر، سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، مباشر سایر معانی: سرایدار، مستخدم [نساجی] رئیس قسمت