[نساجی] ماده نگاهدارنده رطوبت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] درصد مانده در دانه بندی کردن یک سنگ دانه در آزمون الک ها به درصد وزنی مانده بین دو الک استاندارد متوالی، درصد مانده روی الک کوچکتر میگویند.
شیر مهار فشار [ریلی] افزارهای متصل به خروجی هوای تنظیمکننده فشار سیلندر ترمز که خروج تدریجی هوا و حفظ مقداری از آن را واپایش میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] سود انباشته محدود شده
[زمین شناسی] دیوار حایل
[حسابداری] صورت سود (یا زیان ) انباشته
[آب و خاک] گنجایش نگهداشت آب
[زمین شناسی] سازه ذخیره آب
سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو، ته نشین، گذاشتن، سپردن، کنار گذاشتن، ذخیره سپردن، تهنشین کردن، به حساب بانک گذاشتن سایر معانی: (به حساب بانکی) ریختن، واریز کردن، (چک) به حساب گذاشتن، سپرده ...
فراش، پادو، نوکر، نوکری کردن، چاکری کردن سایر معانی: چاکر، چاپلوس، نوکر (به ویژه اگر اونیفورم به تن داشته باشد)، lacquey پادو
خار فنری انگشتی پیستون [قطعات و اجزای خودرو] خاری فنری که در دو سر انگشتی پیستون قرار دارد و مانع از خروج انگشتی از جایگاهش میشود
دارا، مالک، متصرف سایر معانی: متصرف، مالک، دارا [ریاضیات] مالک، دارا، متصرف