جوشکاری مقاومتی درزی [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن اتصال جوش بهصورت درز است
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] موتور با راه اندازی مقاومتی موتور فاز شکسته ای که دارای مقاومتی متصل شده ی سری با سیم پیچ کمکی است . وقتی که موتور به سرعت از پیش تعیین شده ای رسید، مدار کمکی باز می شود .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] مقاومت در برابر گذشت زمان - عدم تغییر خواص بر اثر گذشت زمان - فاسد نشدنی
[نفت] مقاومت در برابر جریان
[نساجی] مقاومت سایشی
[نساجی] مقاومت در برابر جابجایی نخ در پارچه
[برق و الکترونیک] تلرانس ( درصد خطا ) مقاومت
پایدار، خود سر، مقاوم سایر معانی: مخالف، ایستا، تاب آور، پایا [شیمی] مقاوم [عمران و معماری] مقاوم [مهندسی گاز] مقاوم، پایدار
[آمار] فنهای مقاوم
[زمین شناسی] رسوبات ساخته شده از کانی های مقاومت شیمیایی که از باقیمانده های هوازدگی غنی است. در نتیجه، رسوبات بشدت کوارتزی هستند که بطور شاخص غنی از زیرکن، ایلمنیت، روتیل و به ندرت حاوی کاس ...
تاب اور، بامقاومت، مقاومت کننده، سخت، مخالف
پایدارگر، اسباب مقاوم در برابر برق سایر معانی: مقاوم [نساجی] مقاوم - پایدار - ثابت