استقرار مجدد، اسکان مجدد، جایگزینی دوباره، حل و فصل دوباره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوچ سایر معانی: مهاجرت، درون کوچ، شمار کوچندگان، تعداد مهاجران [نساجی] مهاجرت