قانون ـ فقه : به نمایندگى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندازۀ نمایشدهنده [ریاضی] فرمولدار
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] نمایش الحاقی
[ریاضیات] نمایش جبری
[ریاضیات] نمایش تحلیلی
[صنعت] روش نمایش دودویی
[سینما] نمایش فیلم
بازنمودهای جمعی [جامعهشناسی] اندیشهها و باورها و ارزشهای برساختۀ یک جامعۀ بشری که با تصورات تکتک افراد آن یکسان نیست ...
[ریاضیات] نمایش کامپیوتری، نمایش کامپیوتر
[ریاضیات] نمایش پیوسته
بازنمود دادهها [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ارائۀ دادهها در قالبی مانند نمودار و جدول و اعداد
[ریاضیات] نمایش دهدهی، نمایش اعشاری