[حسابداری] تعمیر و نگهداشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تعمیرگاه
[عمران و معماری] عملیات تعمیراتی
اصلاح پذیر، قابل جبران، تعمیر پذیر سایر معانی: قابل جبران، اصلاح پذیر، تعمیر پذیر [آمار] تعمیر شدنی
تایر تعمیری [مهندسی بسپار - تایر] تایری که پنچری یا بریدگی یا انواع دیگری از آسیبدیدگی آن تعمیر شده باشد تا به استحکام و انعطافپذیری مناسب برای استفاده برسد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مکانیک، تعمیر کننده، مرمت کننده
مرمت عمران : تعمیر [حسابداری] تعمیرات
[ریاضیات] زمان فعال تعمیراتی
[حسابداری] ذخیره تعمیرات
رفع عیب [علوم نظامی] حذف یا تعویض پودمان معیوب یا کنارگذری (bypass) از آن
تعمیر اساسی [حملونقل دریایی] [حملونقل دریایی] تعمیراتی که در شناور بر روی افزار و قسمتهای مهم و اصلی و به مقیاس بزرگ انجام شود|||[حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] ...
زمان میانگین تعمیر