مردود، رانده سایر معانی: کشتی شکسته، وامانده، در مانده، بی پناه، مطرود، (چیز) دورانداخته شده، دورانداخته، رانده، مردود، کشتی شکسته، مطرود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قدیمی)، فراری، سرباز فراری، renegade مرتد، از دین برگشته
مرتد سایر معانی: طفره رو