دادن، ارائه دادن، تحویل دادن، در اوردن، ترجمه کردن، تسلیم داشتن سایر معانی: عرضه کردن، تسلیم کردن، صرفنظر کردن، واگذار کردن، عمل به مثل کردن، جواب دادن، تلافی کردن، پس دادن، بازگرداندن، پس ف ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] حکم دادن، رأی دادن (توسط هیأت منصفه)
قابل ارائه
ارائه دهنده
پرداز [هنرهای تجسمی] فرایند تبدیل تصاویر خطی به تصاویر کامل
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] انجام (ارائه) خدمات
[سینما] درآوردن صحیح رنگ [نساجی] تفسیر رنگ
نونمایی تصویرمبنا [مهندسی نقشهبرداری] تولید تصویری تازه از یک صحنه با استفاده از تصاویری که پیشتر از آن صحنه گرفته شده است
[بهداشت] ترادیسگاه گوشت - کارخانه تهیه گرد گوشت
[سینما] پاسخ رنگمایه - ارائه مایه ها
انکار، چشم پوشی، کف نفس، رد، فداکاری سایر معانی: چشم پوشی (از حقوق خود)، ایثار، ترک علاقه (از دنیویات)، استغفار، ایثارگری
منسوخ کردن، لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، فسخ کردن سایر معانی: حلقه مانند، حلقوی، چنبری، حلقه وار، مدور، گرد، طوقی، زرفینی، فسخ و الغا کردن، کان لم یکن تلقی کردن [ریاضیات] از بین بردن، صفر ...