راهبه، تارک دنیا، روحانی، خدا پرست، مذهبی، دین دار سایر معانی: دینی، کیشی، متدین، پارسا، خدا ترس، با وجدان، درستکار، بسیار دقیق، مصر، پافشار، وسواسی، عضو صومعه، عضو راهبه خانه، دیر نشین، خان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شعائر مذهبی، داب دینی
گردشگری مذهبی [گردشگری و جهانگردی] سفرهایی که انگیزۀ اصلی آنها بازدید از میراث و مراسم مذهبی است
واژههای مصوب فرهنگستان
از روی دینداری، بطور مذهبی
دینداری، دیانت، پیروی مذهب، خداترسی
ازروی بی دینی
ناوابسته به دین، غیرمذهبی
کفرامیز، کفرگوینده، نوشته و گفته کفر امیز سایر معانی: کفرآمیز، ناسزا، توهین آمیز (به خدا و مقدسات)
قوانین حاکم بر کلیسا، شرعیات، قوانین شرع، قانون شرع، قانون کلیسایی
صومعه، دیر، ایوان، راهرو سرپوشیده سایر معانی: منزوی کردن، خلوت گزیدن، کناره گرفتن در، راهبه خانه، خانقاه، دیر (convent هم می گویند)، زندگی رهبانی، رهبانیت، خلوتکده، خلوتگاه، گوشه ی عزلت، (در ...
عابد، مذهبی، دین دار سایر معانی: (بسیار مذهبی) پارسا، زاهد، متدین، مومن، متعصب، (رعایت کننده ی حرمت مقدسات) پرخضوع و خشوع، از ته دل، صمیمانه، قلبی، صادق، صمیمی، اهل اخلاص، صدیق، بی شیله پیله ...
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...