وابستگی، اتکاء متقابل سایر معانی: اتکای متقابل، برهمبستگی (interdependency هم می گویند)، interdependency اتکاء متقابل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میزان، روش، نرخ، درچند، سرعت، شمردن، نرخ بستن بر چیزی، بها گذاشتن بر، ارزیابی کردن، سنجیدن، بر اورد کردن سایر معانی: مقدار، نسبت، درصد، پورسانتاژ، آهنگ، مظنه، قیمت، بها، ارزش، تندی، فرزی، در ...
قسمت، نسبت، ضریب، ضرب کننده، نسبیت، نسبت معین و ثابت سایر معانی: رسد، بهر، برچند، سهم [حسابداری] نسبت [شیمی] نسبت [برق و الکترونیک] نسبت - نسبت مقدار به دست آمده از تقسیم کمیتی به کمیت دیگر ...
عقلانیت، معقولیت سایر معانی: خردپذیری، خردمندی، بخردی
افسانه، داستان عاشقانه، رمان، کتاب رمان، بصورت تخیلی در اوردن، خیال بافی کردن سایر معانی: ماجرای عشقی، مغازله، عشق بازی، رابطه ی عاشقانه، خواستگاری کردن، علاقه ی عاشقانه یا جنسی نشان دادن، ر ...
رابطۀ بین ساختار شیمیایی دارو و فعالیت زیستی آن |||متـ . رسا 3 SAR [علوم دارویی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نسبت حجم هر جریان به سرعت آن [حملونقل درونشهری - جادهای]
رابطۀ کمی سهبعدی بین ساختار شیمیایی دارو و فعالیت زیستی آن |||متـ . رساک سهبعدی 3-DSAR [علوم دارویی]