interdependence
معنی
وابستگی، اتکاء متقابل
سایر معانی: اتکای متقابل، برهمبستگی (interdependency هم می گویند)، interdependency اتکاء متقابل
سایر معانی: اتکای متقابل، برهمبستگی (interdependency هم می گویند)، interdependency اتکاء متقابل
دیکشنری
وابستگی متقابل
اسم
dependence, dependency, affiliation, attachment, association, interdependenceوابستگی
interdependence, interdependencyاتکاء متقابل
ترجمه آنلاین
وابستگی متقابل
مترادف
affiliation ، affinity ، alliance ، association ، connection ، consanguinity ، correlation ، interconnection ، interrelationship ، kin ، kindred ، kinship ، kinsperson ، liaison ، link ، linkage ، propinquity ، relationship ، relative ، sibling ، similarity ، tie in