دربارهء، با توجه به اینکه، اما، نظر باینکه سایر معانی: درباره ی، تا آنجا که به ... مربوط می شود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در باره، در باب سایر معانی: درباره ی، در مورد، با توجه به
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده سایر معانی: سلام و تعارف، خوش آمدگویی، پیشواز، (اغلب جمع) سلام رسانی، احترامات، احترام کننده، در جمع ت ...
از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی سایر معانی: علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وا ...