فراموش سایر معانی: اسم مفعول فعل: forget، فراموش کردن، غفلت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادراک سایر معانی: واپس نگری، باز اندایشی، قهقرانگری، ادراک ماوقع، پس نگری (دربرابر : مال اندیشی، آینده نگری foresight)، (سلاح آتشین) شکاف درجه ی تفنگ، مگسک عقب، درک یا فهم امری که واقع شده ...
تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال سایر معانی: (جمع) رویدادنامه، شرح وقایع، زندگی نامه، زیست نامه (به ویژه اگر توسط یکی از اقربای شخص نوشته شده باشد)، کارنامه(ی زندگی)، تذکره، (جمع) خود زیست ن ...