پوچی، بی حسی، بی عاطفگی، بی روحی، خنکی، بی مزگی سایر معانی: بی طعمی، ملال انگیزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسیب پذیری سایر معانی: اسیب پذیری [کامپیوتر] آسی پذیری
خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، سربه سر کردن، خراب کردن سایر معانی: (کالا و بخش های شکسته ی کشتی که به ساحل آورده می شود) آب آورده، موج آورده، لاشه، تکه پاره، (کشتی) شکستگی، ...
قطعۀ برجسته بالهمانندی بر روی صندوق عقب که در سرعت زیاد باعث کاهش نیروی برآر میشود [قطعات و اجزای خودرو]
واژههای مصوب فرهنگستان
سامانهای برقی متشکل از یک پمپ آب و مخزن و برفپاککن برای تمیز کردن شیشۀ عقب [قطعات و اجزای خودرو]
شیشۀ عقب مجهز به گرمکننده برای بخارزدایی و یخزدایی از روی سطح آن [قطعات و اجزای خودرو]
نوعی نوآرایی که در آن گروه مهاجر با زوجالکترون خود از یک اتم به اتم دیگر میرود [شیمی]
نوعی اَبیراهی فامتنی که در آن تکههایی از فامتن با آرایش جدید در کنار یکدیگر قرار میگیرند [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ...
← کنارۀ زند خارجی ساعد [علوم تشریحی]
سامانهای الکتریکی که با گرم کردن شیشۀ عقب باعث یخزدایی و بخارزدایی از روی سطح آن میشود [قطعات و اجزای خودرو]
گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد برخلاف حالت طبیعی آن دوباره ساماندهی شده است [باستانشناسی]