توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه سایر معانی: قبولی، همداستانی، سازگاری، سازواری، همدلی، موافقتنامه، تفاهم نامه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اگر چه، هر چند، گرچه، بااینکه سایر معانی: با وجود آنکه (در امریکا altho هم می نویسند) [فوتبال] اگرچه [ریاضیات] با آن که، هر چند، با این که
پر باد، متورم سایر معانی: آماسیده، آماس کرده، پف کرده، باد شده (یا کرده)، آماهیده، (قیمت و پول و ارقام) دچار تورم، تورمی، بیشبودی، دچار بیشبود، باد کرده، باد در استین انداخته، مغرور، بالابرد ...
سخن نامفهوم سایر معانی: زبان (یا عبارت ) من درآوردی و نامفهوم
یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی سایر معانی: چرند، پرت و پلا، کتره، دری وری، جفنگ، چرت و پرت، ترهه (ترهات)، شر و ور، (رفتار) بی ادبانه، گستاخانه، احمقانه، نامعقول، زشت، (واژه ...
مواج سایر معانی: طغیان کننده، سخت، شدید، خشمناک، ژیان، غرنده
(conjunction) آمدیم (که)، به فرض این که، گیریم (که)، به فرض که supposing (that) he asked you to go, what then? آمدیم و ازت خواست که بروی، آن وقت چی؟
مکالمه، ناطق، سخنگو سایر معانی: حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت