inflated
معنی
پر باد، متورم
سایر معانی: آماسیده، آماس کرده، پف کرده، باد شده (یا کرده)، آماهیده، (قیمت و پول و ارقام) دچار تورم، تورمی، بیشبودی، دچار بیشبود، باد کرده، باد در استین انداخته، مغرور، بالابرده
سایر معانی: آماسیده، آماس کرده، پف کرده، باد شده (یا کرده)، آماهیده، (قیمت و پول و ارقام) دچار تورم، تورمی، بیشبودی، دچار بیشبود، باد کرده، باد در استین انداخته، مغرور، بالابرده
دیکشنری
تورم
صفت
swollen, inflated, inflamed, turgid, gouty, tumidمتورم
blustery, windy, gusty, squally, inflated, blusterousپر باد
ترجمه آنلاین
باد کرده
مترادف
aggrandized ، amplified ، augmented ، aureate ، bloated ، bombastic ، diffuse ، dilated ، distended ، dropsical ، enlarged ، euphuistic ، extended ، filled ، flatulent ، flowery ، fustian ، grandiloquent ، grown ، magnified ، magniloquent ، ostentatious ، overblown ، overestimated ، pompous ، pretentious ، prolix ، puffed ، pumped up ، ranting ، rhapsodical ، rhetorical ، showy ، spread ، stretched ، surcharged ، swollen ، tumescent ، tumid ، turgid ، verbose ، windy ، wordy