inflated
/ˌɪnˈfleɪtəd/

معنی

پر باد، متورم
سایر معانی: آماسیده، آماس کرده، پف کرده، باد شده (یا کرده)، آماهیده، (قیمت و پول و ارقام) دچار تورم، تورمی، بیشبودی، دچار بیشبود، باد کرده، باد در استین انداخته، مغرور، بالابرده

دیکشنری

تورم
صفت
swollen, inflated, inflamed, turgid, gouty, tumidمتورم
blustery, windy, gusty, squally, inflated, blusterousپر باد

ترجمه آنلاین

باد کرده

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.