هرزه، فاسد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابهروال [زبانشناسی] ویژگی آنچه در حوزه زبان از الگوی متداول پیروی نمیکند
واژههای مصوب فرهنگستان
نابجا، منحرف، گمراه، کجراه، بی راه سایر معانی: نامعمول، ناهنجار، غیر عادی، نابهنجار، کج رو، ابیراه [زمین شناسی] گمراه، منحرف، بیراه، نابجا، کجراه .
شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده [شیمی] 1- شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده 2- کاتالیزور [پلیمر] 1- شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده2- کاتالیزور
مایه تقلب و فساد، پست تر کننده، استحاله دهنده، متقلب، چیز تقلبی سایر معانی: مواد تقلبی اضافه شده به خوراک و آشامیدنی، بد افزوده
هواتاب [زیستشناسی - میکربشناسی] ریزاندامگانی بیهوازی که در شرایط هوازی میتواند زنده بماند، اما نمیتواند رشد کند یا رشد آن کمتر از حالت طبیعی است ...
تاجخروسیان [زیستشناسی - علوم گیاهی] تیرهای از میخکسانان با شکلهای رویشی متفاوت و گُلپوش یکردیفه و رویان نعلاسبی یا حلقوی ...
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی : Fe+++(SO4)(OH)•3(H2O
دارو یا ماده ی ضد عرق (بدن)، بوبر
[حقوق] قرار، بازداشت
داوطلب کار یا مقام، جویا، معین نایب، ارزومند، طالب، حروف حلقی سایر معانی: خواهان، مشتاق، آرزومند
در جریان روز، مطلع، باخبر سایر معانی: (فرانسه) در جریان، وارد به کار و آخرین روش ها، date to up : در جریان روز