بینایی، دید، بینش سایر معانی: قوه ی باصره، مراقبت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا، دیدن سایر معانی: حس باصره، بینش، نظر، ژرف بینی، خواب و خیال، تیناب، (به ویژه زن) مه روی، مه پیکر، خوش جمال، زیبا، در عالم خواب و خیال ...