بالا بردن قیمت، صف ارایی کردن، دوباره جمع اوری کردن، دوباره بکار انداختن، نیروی تازه دادن به، سرو صورت تازه گرفتن، گرد امدن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن سایر معانی: (قشون در حال فرار یا عقب نش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازپهلو، ازعر
جسما
[حسابداری] اصو ل پذیرفته شده حسابرسی
ایمنانگاشته [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی فهرستی از اجزای غذا که مصرف آنها از سوی نهادهای ایمنی غذایی بیخطر اعلام میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
به طور کلی، به طور اعم، معمولا [ریاضیات] به طور کلی، قطع نظر از جزئیات، در حالت کلی
ازروی نظر تنگی یا پستی، کوته نظرلنه، متعصبانه
از ازروی بد اخلاقی، بر خلاف اخلاق
[ریاضیات] حلقه ی صحیحا بسته
[ریاضیات] به طور صحیح وابسته
[حقوق] متضامنأ، مشترکأ و منفردأ
دیراینده سایر معانی: از پهلو [ریاضیات] از پهلو، جانبا