زخم زبان زدن، تازیانه زدن سایر معانی: سخت کتک زدن، له و لورده کردن، سخت نکوهش کردن، به باد انتقاد گرفتن (lambast هم می نویسند)، (عامیانه)، lambast تازیانه، شلاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرزنش کردن، تقبیح کردن، سخت مورد انتقاد قرار دادن سایر معانی: (به شدت) سرزنش کردن، نکوهیدن، نکوهش کردن، گوشمالی دادن، مورد طعن و لعن قرار دادن
صدمه، خسارت، زیان، صدمه زدن، رنجه دادن، سبب خسارت شدن سایر معانی: (شدیدا) نکوهیدن، به باد انتقاد گرفتن، محکوم کردن، مردود شمردن، آسیب، صدمه زدن (به ویژه از راه سوزاندن)، آسیب رساندن ...